نابینای واقعی
12 آذر 1397 توسط فرشته های کوچک من
هر چند مدتی نابینا شده بود، اما تقریبا همه ی کارهایش را خودش انجام می داد. آن روز تصمیم گرفته بود تا سر کوچه برود و مقداری میوه بخرد. عصا که آن روزها شده بود همراهش را برداشت و روانه شد. چند جوان که دیدن او نابینا است قصد اذیت او را کردند. و… بیشتر »