پر و بال مهربانی
دخترک کوچکش سرما خورده بود، پدر او را به مطب دکتر برده بود. کودک نوپایش، مدام دلش می خواست راه برود. درب ورودی مطب کمی بالاتر بود، داخل مطب هم سرامیک های لغزنده به چشم می خوردند. پدر هر دفعه می رفت دست دختر دلبندش را می گرفت تا زمین نخورد. و این کار را بارها تکرار می کرد.
از این ماجرا سال ها می گذشت اکنون دیگر پدر سالخورده و رنجور شده بود به زور با کمک عصایش راه می رفت، درست مثل کودکی نوپا که مرتب زمین می خورد.
حالش مساعد نبود، دخترش او را به مطب دکتر برده بود. درب ورودی مطب کمی بالاتر بود. دختر ابتدا وارد مطب شد، و مدام بلند فریاد می زد: پدر داخل بیا. اما پدر زورکی دست هایش را به درب ورودی زده بود و نمی توانست حتی با عصایش داخل بیاید اما دخترش فقط فریاد می زد زودتر بیا، بدون این که برود و دست او را بگیرد. تا این که پدر نقش بر زمین شد. همه به حالت دلسوزی به او نگاه می کردند، اشک در چشمان پدر حلقه زده بود و با خودش به یاد می آورد که چگونه همیشه همراه دختر نوپاش بود تا زمین نخورد.
————————————–
۱:«وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا؛ همیشه پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانی نزدشان بگستران و بگو: پروردگارا، چنان که پدر و مادر، مرا از کودکی (به مهربانی) بپروردند تو در حق آن ها رحمت و مهربانی فرما.» اسرا/ ۲۴.
۲: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: آن که پدر و مادرش را خشنود کند، خدا را خشنود کرده و کسی که پدر و مادر خود را به خشم آورد، خدا را به خشم آورده است.
کنز العمال، ج 16، ص 470