پیمان به عشق حسین علیه السلام
هنوز جنینی کوچک در شکم مادرم بودم که صدای ضربان قلبم با صدای یا حسین مادرم هماهنگ شده بود.
وقتی در آغوش مادرم، اشک هایش به حال علی اصغر شش ماهه بر روی صورتم غلت می خورد من بیشتر از پیش حسینی می شدم.
وقتی لباس مشکی یا حسین بر تنم رفت خودم را برای همیشه عزادار و نوکر تو دانستم.
وقتی با سینه زنی و زنجیر در هیئت عزاداری کردم خود را سینه چاک تو دانستم.
وقتی می بینم با گذشت این همه سال باز این همه جمعیت از هر دین و آیینی با پای پیاده در اربعینت به سوی تو می آیند واقعا با خودم می گویم این امام حسین چه شوری، چه مهری، چه راهی، چه عشقی، چه دلبرنده ای هست که این چنین همه را به سوی خود می کشاند اما لحظه ای درنگ …..
دوستی با تو اماما برایم مسئولیت دارد این که نمازم را نه اینکه بخوانم بلکه اول وقت بخوانم، به کارهای خوب دیگران را تشویق و از کارهای بد نهی کنم، دست نیازمندی را بگیرم، معبود خود را عاشقانه بپرستم و….
خدایا من را در پی پیمانی که از روز ازل به عشق حسین علیه السلام بسته ام پایدار بدار.