حجاب و عفت
27 دی 1399 توسط فرشته های کوچک من
آن روز قرار بود هر دو خاله های مهشید همراه با خانواده هایشان برای شام به منزلشان بیایند. مادر مهشید از صبح که بلند شده بود پشت سر هم خانه را مرتب می کرد، ظرف های را می شست و در حال پخت و پز بود. هر چه به مهشید میگفت: که بیا یک کمکی بده اما مهشید… بیشتر »