قضاوت های نابجا
تا در را باز کرد وارد خانه شد، همه چیز مثل همیشه مرتب و تمیز نبود. کتش را روی مبل انداخت و دست و رویش را شست تا به آشپزخانه برود اما انگار خبری از غذا نبود، شروع کرد به فریاد زدن که کجایی زن؟ مگر نمی بینی آمده ام خانه؟ پس کو غذایت؟ در همین حال خانم خانه ناله کنان وارد سالن شد. سلام آقا خسته نباشید هنوز حرفش تمام نشده بود که مرد حرفش را قطع کرد چه سلامی چه علیکی اینجا واقعا چه خبره است ؟ آیا تو نمی دانی من خسته و کوفته از سر کار می آیم؟ حتما تمام وقت نشستی سر اون گوشیت فکر من را هم نکردی ؟ اصلا به درک من هم میروم بیرون غذا میخورم زن تا می آمد حرف بزند مرد کلامش را قطع می کرد با عصبانیت تمام از خانه بیرون رفت که دم در با همسایه بغلی برخورد کرد.سلام خوب هستید؟ خداروشکر خانمتون بهتر شدند وقتی صبح اینجوری دیدمشون بیهوش روی پله ها افتادن سریع زنگ زدم اورژانس. مثل اینکه فشارشون پایین بود گفتند باید استراحت کنند مرد دیگر چیزی نمی شنید شرمنده و سرافکنده شده بود که چرا زود قضاوت کرد و چرا اجازه صحبت کردن به خانمش نداد. با خودش فکر کرد حالا مگر اصلا غذای حاضری میخورد چه می شد؟ چگونه باید از دلش دربیاورم. گاهی لازم است زن و شوهر همدیگر را درک کنند حتی اگر شرایط طبق وفق میلشان نباشد. و از قضاوت های عجولانه که باعث پشیمانی و دلخوری می شود دوری کنند.
_______________
امام علی علیه السلام: اگر بندگان وقتی چیزی را نمی دانستند (از اظهار نظر و یا انجام آن چیز) باز می ایستادند، کافر و گمراه نمی شدند. غررالحکم، ح۷۵۸۲.