هدیه ی تولد
علی از وقتی که زندگی مشترک تشکیل داده بود، روز به روز از زندگیش بیشتر راضی بود. الهام نیز از این که همسر خوبی مثل علی نصیبش شده است، خیلی خوشحال بود. علی از وقتی که از سرکار می آمد تمام خستگی هایش را پشت در می گذاشت و با لب های خندان وارد منزل می شد. آن روز وقتی وارد خانه شد شاخه گل و هدیه ای نیز در دست داشت. الهام که خیلی خوشحال شده بود علی روز تولدش را فراموش نکرده است، با سلام و خوش آمدگویی همسرش را به داخل خانه دعوت کرد. هدیه الهام یک گوشی لمسی بود چیزی که مدت ها انتظارش را می کشید. از فردای آن روز الهام خودش را خیلی درگیر گوشی کرده بود و می خواست یکدفعه از همه ی شبکه های اجتماعی سردربیاورد. رفته رفته غرق در فضای مجازی شد و هر چه علی آقا نیز به او گوشزد می کرد، توجهی نداشت.
الهام که دختر ساده باور بود سریع گول افراد و اخبار کاذب را در شبکه های اجتماعی می خورد و این باعث شده بود حتی عکس ها ی شخصی و خانوادگیش را در پیجش منتشر کند. آن زندگی ساده و پرمهر و عشق حالا شده بود پر از خیانت و بی مهری .
علی که دید دیگر با این وضع موجود نمی تواند کنار بیاید تصمیم به طلاق الهام گرفت. الهام ابتدا مسئله ی طلاق را به شوخی گرفته بود اما بعد از مدتی که احضاریه دادگاه را دید؛ تازه متوجه شد که همه چیز واقعی است. می خواست به علی بگوید که اشتباه کرده است اما دوستان مجازیش که داستان طلاقش را شنیدند او را تشویق به طلاق کردند، حتی یکی از دوست های مجازیش قول داد که با او ازدواج کند و چه وعده و وعیدهایی به الهام داد.
بلاخره مهر طلاق روی پیشانی علی و الهام خورد و آن ها از هم جدا شدند. علی به دنبال زندگی جدیدش رفت اما الهام ماند و سرکوفت های پدر و مادرش و وعده های کاذبی که افراد دروغین مجازی به او داده بودند. او روز به روز بیشتر احساس تنهایی و افسردگی می کرد حتی فضای مجازی نیز دیگر نمی توانست خلأ عاطفی او را پر کند. وقتی یادش به زندگی خوب و عاشقانه ی حقیقی دونفره شان می افتاد گلویش پر از بغض می شد. اما او زندگی در فضای مجازی کاذب را به زندگی حقیقی عاشقانه اش ترجیح داده بود. و این گونه آتش اشتباهش برای همیشه دامنش را گرفته بود.