وام به خدا
مدت ها بود که داشت پس انداز می کرد تا بتواند لباسی را که خوشش آمده بود بخرد.
آخرین باری که پولش را حساب و کتاب می کرد درست اندازه همان لباس زیبا بود. تصمیم گرفته بود که فردا به بازار برود.
همان روز خواهرش به خانه شان آمد گفت: قرار است فردا از طرف مدرسه به اردو بروند، ولی ناراحت بود چون دوست صمیمی اش که توان پرداخت هزینه سفر را نداشت، نمی خواست به اردو برود.
از خواهرش مقدار هزینه سفر را که پرسید دقیقا اندازه همان پول پس اندازش بود.
با خودش گفت: پول را می دهم به دوست خواهرم تا اردو برود و من از دوباره پس انداز میکنم. پول را به خواهرش داد و از او خواست به دوستش هدیه بدهد و از او بخواهد در اردو او را همراهی کند.
چند روزی از این ماجرا گذشته بود که گوشی تلفنش به صدا درآمد. بعد از پاسخگویی خیلی خوشحال بود او در مسابقه کتابخوانی مسجدشان نفر اول شده بود و جایزه اش تقریبا دوبرابر پولی بود که به دوست خواهرش داده بود.
یکدفعه یادش به این آیه افتاد:
«مَنْ ذَالَّذی یُقرِضُ الله قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ اَضْعافاً کَثیرَةً؛ کیست که خدا را وام (قرض الحسنه) دهد و خدا بر او به چندین برابر بیفزاید.»
سوره بقره آیه 245