به رسم عاشقی

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد .....
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

ترس از خدا 

​بارها شده است که شاید در گیرودار زندگی به جای ترس از خدا ، از غیر خدا ترسیده ایم. درصورتی که در شرایط درست باید با توکل و ایمان به خدا پیش رفت و نباید بخاطر ترس از غیر خدا دست به کارهای نادرست زد. درست در کربلا در صحنه عاشورا دیده شد که شخصی به نام شبث بن ربعی با آن که نامه برای امام حسین علیه السلام نوشته بود و او را به کوفه دعوت کرده بود اما در روز دهم محرم از ترس ابن زیاد دعوت و نامه خود را منکر شد و جنگ با امام حسین علیه السلام پرداخت. در صورتی که اگر در آن شرایط حساس و مهم به جای ترس از ابن زیاد از خداوند ترسیده بود این وقایع رخ نمی داد. پس آن چه مهم است این که باید فقط از خداوند ترسید و حتی به بها از دست دادن جان نباید دست از آرمان ها ی الهی خود کشید.

حب و عشق به امام حسین علیه‌السلام

25 مرداد 1400 توسط فرشته های کوچک من

​از وقتی بهنام دوستم مرتب زنگ می زد برو پاسپورت و ویزایت را بگیر امسال با هم به پیاده روی اربعین برویم، دلم هوایی شده بود. 

تمام کارهایم در اسرع وقت انجام گرفت، تا به خودم آمدم دیدم در مرز شلمچه هستم. 

اولین باری بود که من به زیارت میرفتم حس و حال عجیبی داشتم زیارت امام حسین علیه السلام آن هم با پای پیاده …..

به بهنام دوستم گفتم: واقعا این همه راه را باید پیاده برویم واقعا خسته میشیم بهنام که بار سوم بود به پیاده روی آمده بود بود لبخندی زد و گفت: بیا کارت به این چیزها نباشد اینقدر زود میگذرد که باورت نمی شود 

مقداری که از پیاده رویمان گذشته بود چند پسر بچه کوچک عراقی را دیدم که با کتری و چند استکان به زائران چای می دهند. برایم جالب بود حتما تمام وسع و توانشان همین بوده که در راه اردت و عشق به امام حسین به وسط گذاشته بودند. جلوتر که رفتیم مردی را دیدم که یکدفعه بر روی کفش هایم افتاد تا آن را واکس بزند. چه چیزی واقعا جز حب و عشق به امام حسین می توانست او را وادار به این کار کند. 

رفته رفته مادر پیری را دیدم که با آن که از سر و صورتش عرق می ریخت پای تنور برای زائران تند تند نان می پخت.  

شب بود ما تصمیم گرفتیم جایی را برای خواب پیدا کنیم پسر بچه ای این دست راستم و پسر بچه دیگری دست چپم را گرفته بود و التماس می کرد که شب را  در خانه ی آنان به صبح برسانیم. 

من واقعا هاج و واج از این همه ارادت مردم به امام حسین علیه السلام بودم .

فردای آن روز مرد عراقی را دیدم چطور پیرزنی را که خسته و ناتوان از پیاده روی شده بود بر روی ویلچر نشانده بود و به سمت حرم حرکت می داد. 

شب بعدی را در خانه یک عراقی بودیم که وضع مالی خوبی اصلا نداشتند اما تمام پس اندازش را جمع کرده بود که برای زائران امام حسین علیه السلام گوسفندی بخرد و بپزد که آنان بخورند. 

در مسیر راه این رفتارها بسیار تکرار می شد تا به خودم آمدم دیدم که ما به کربلا رسیده ایم و به سمت حرم حرکت کردیم وقتی به ضریح امام حسین علیه السلام رسیدم بغضم ترکید که واقعا امام حسین جانم به قربانت که اینطوری دایره ی عشق و حبت همه را گرفته است. 

بهنام راست میگفت این مسیر راه اینقدر زیبایی داشت که دیگر خستگی ها به چشم نمی آمد از بچه هایی که تمام توانشان را برای چای درست کرده بودند به کار گرفته بودند، از مردی با آن همه ابهت که التماس میکرد که کفش ها را واکس بزند، از آن مادر پیری که آن طور عرق می ریخت، از بچه هایی که بر سر این که زائران به خانه آنان بروند دعوایشان بود، از مادری که بر ولیچر به دست مرد عراقی حمل می شد، از مردی که یکسال به خانواده خود سختی داده بود تا این که بتواند به بهترین نحوه ممکن با گوشت گوسفند از زائران پذیرایی کند.

همه ی این کارها فقط بخاطر این است که دوست داشتن امام حسین علیه السلام در قلب و دل های ما ریشه دار و اصیل است. 

دوستت دارم ای امام نازنینم 

 نظر دهید »

رضا و تسلیم در برابر خواسته های خداوند

19 مرداد 1400 توسط فرشته های کوچک من

?درس هایی از عاشورا

همان طور که در خوشی ها و راحتی ها حس خوبی داریم و از خداوند تشکر می کنیم در سختی و بلا ها نیز باید شکرگزار او باشیم و محور اصلی زندگیمان را رضایت خداوند و تسلیم در برابر خواسته های او قرار بدهیم. درست مانند امام حسین علیه السلام که در صحنه کربلا روز عاشورا با این همه سختی و بلا و مصیبت فقط رضایت و خشنودی خداوند را مدنظر داشت و در برابر خواسته خداوند ‌حتی با از دست دادن جان خود و عزیزانش تسلیم بود. 

این می تواند درس و الگویی باشد برای ما که در برابر مشکلات و مصیبت هایمان همواره سر تسلیم در برابر خداوند فرود بیاوریم چرا که او بهتر از هرکسی مصلحت بندگانش را می داند.

__________

امام حسین(ع) هنگامی که می‌خواست از مکه به سمت عراق خارج شود، خود در خطبه‌ای به این ویژگی اشاره فرموده است: 

«ما اهل بیت به آنچه خدا راضی است،‌ راضی و خشنودیم. در مقابل بلا و امتحان او، صبر و استقامت می‌ورزیم. او اجر صبرکنندگان را به ما عنایت خواهد فرمود.»

سیدبن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۲۶.
#به_قلم_خودم 

 نظر دهید »

ایثار و از خود گذشتگی 

20 دی 1399 توسط فرشته های کوچک من

ایثار به معنای این که انسان چه از لحاظ مالی، جسمی و روحی به نفع دیگران از خود بگذرد. 

متاسفانه شاید این روزها ایثار و از خودگذشتگی کمرنگ تر از قبل شده است. برخی افراد فقط به فکر خود هستند، و اصلا توجهی به همسایه و اطرافیان ندارند.  

خوب هست انسان این صفت را در خود ملکه کند به طوری که هر وقت موقعیتش ایجاد شد بتواند به راحتی دست به ایثار بزند. 

توجه به این که همه ما از یک نوع و انسان هستیم که باید در روزهای سختی حتی با گذشتن از حق خودمان به داد و فریاد یکدیگر برسیم می تواند ایثار را در نظر ما بهتره جلوه دهد. حتی با فکر به این که شاید روزی ما محتاج دیگران شویم پس اگر ما به فکر دیگران نباشیم شاید کسی هم روز گرفتاری به فکر ما نباشد پذیرش ایثار بیشتر نمود می کند.

یکی از جلوه های ایثار حضرت فاطمه سلام الله علیها می باشد که به راحتی از خود به نفع دیگران می گذشت.

مرد گرسنه ای در «مسجد مدینه» به پا خاست و گفت:ای مسلمانان! از گرسنگی به تنگ آمده ام. مرا مهمان کنید.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:«چه کسی این مرد را امشب مهمان می کند؟»

حضرت علی (علیه السّلام) فرمود:

«من یا رسول الله!»

کمی بعد وارد منزل شد و از حضرت فاطمه ی زهرا (علیهاالسّلام) پرسید:

«آیا غذایی در منزل داریم؟ مهمان گرسنه آورده ام.»حضرت زهرا (علیهاالسّلام) ایثارگرانه فرمود: «ما عندنا الا قوت الصبیة و لکنا نوثر به ضیفنا؛در خانه ی ما غذایی نیست، مگر به اندازه ی خوراک دختر بچّه، امّا امشب، ایثار می نماییم و گرسنگی را تحمّل می کنیم و همین مقدار غذا را به مهمان می بخشیم.»

تفسیر برهان، ج4، ص 317؛ امالی طوسی، ج1، ص 190
عرب تازه مسلمانی در «مسجد مدینه» از مردم کمک خواست پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) به اصحاب خود نگریست. سلمان فارسی برخاست تا نیاز آن بیچاره را برطرف سازد؛ هر جا رفت با دست خالی برگشت. با ناامیدی به طرف مسجد می آمد که چشمش به منزل حضرت زهرا (علیهاالسّلام) افتاد، با خود گفت: فاطمه (علیهاالسّلام) سرچشمه ی نیکوکاری است.درِ خانه را کوبید و داستان عرب مستمند را شرح داد.

حضرت زهرا (علیهاالسّلام) فرمود: «یا سلمان و الذی بعث محمّدا بالحق نبیا ان لنا ثلاثا ما طعمنا و ان الحسن و الحسین قد اضطربا علی من شدة الجوع، ثم رقدا کانهما فرخان منتوفان و لکن لا ارد الخیر اذا نزل الخیر ببابی؛ای سلمان! سوگند به خداوندی که حضرت محمّد (صلی الله علیه وآله و سلم) را به پیامبری برگزید، سه روز است که غذا نخورده ایم و فرزندانم حسن و حسین (علیهم السّلام) از شدّت گرسنگی بی قراری می کردند و خسته و مانده به خواب رفته اند.

امّا من، نیکی و نیکوکاری را که در خانه ی مرا کوبیده است، رد نمی کنم.

آنگاه پیراهن خود را به سلمان داد تا در مغازه ی شمعون یهودی گرو گذاشته، مقداری خرما و جو، قرض بگیرد.

سلمان فارسی می گوید: پس از دریافت جو و خرما به طرف منزل فاطمه (علیهاالسّلام) آمده و گفتم: دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! مقداری از این غذاها را برای فرزندان گرسنه ات بردار.پاسخ داد:«یا سلمان هذا شیء امضیناه لله عز و جل لسنا ناخذ منه شیئا؛ای سلمان! این کار را فقط برای خدای بزرگ انجام دادیم و هرگز از آن چیزی برنمی داریم.» 

 احقاق الحق، ج10، ص 321؛ بحارالأنوار، ج43، ص 73.

 نظر دهید »

وفاداری به پیمان امام حسین علیه السلام

01 آبان 1399 توسط فرشته های کوچک من

لیلا خانم که خوشحال از حرکات تازه جنین در شکمش بود دستی بر روی شکمش کشید و نام او‌ را حسین گذاشت. 

اکنون دیگر صدای ضربان قلب حسین کوچولو با یا حسین یا حسین های مادرش یکی شده بود. 

موقع  به دنیا آمدن، مامان لیلا کام نوزادش را با تربت امام حسین علیه السلام برداشت. 

حالا حسین کوچولو  شش ماهی دارد که همراه با مادر به مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام می رود و اشک های مادر به حال شش ماهه علی اصغر بر روی صورتش می غلتد و او بیش از پیش حسینی تر می شود. 

وقتی آقا حسین پنج ساله لباس مشکی یا حسین را بر تن می کند خود را بیشتر از همیشه نوکر و عزادار امام حسین علیه السلام می داند. 

در ۱۵ سالگی با زنجیر زدن در هیئت خود را سینه چاک آقا می کند .

در ۲۵ سالگی پای پیاده در اربعین به زیارت امام حسین علیه السلام می رود و واقعا این چه شوری، چه مهری، چه عشقی، چه راهی است که این چنین همه را به سوی خود می کشاند ……

اکنون او تنها نام حسین را با خود حمل نمی کند بلکه  می کوشد که همواره راه امام حسین علیه السلام را ادامه بدهد می داند که باید نه تنها نماز بخواند، بلکه نمازش را اول وقت بخواند، امر به معروف و نهی از منکر کند، دست نیازمندی را بگیرد و….. آری این پیمان و عشق و‌محبتی که از  روز ازل در دلش ایجاد شده برایش مسئولیت آور است درست مثل نامش که حسین است باید تفکر و رفتارش هم حسینی باشد.

 نظر دهید »

ادب و بزرگواری

30 مهر 1399 توسط فرشته های کوچک من

​واقعا هر انسانی که مودبانه و با احترام با دیگران برخورد کند همه او را دوست دارند و علاقه مند هستند با او در ارتباط باشند، و بالعکس این قضیه نیز صادق است. 

احساس کرنش و ادب و بزرگواری نسبت به دیگران از توصیه های معصومین علیهم السلام است که خودشان نیز پیشگام در این راه بودند. 

صحنه کربلا و عاشورا نیز نمونه زیادی از این برخوردهای مودبانه و بزرگوارنه را در دل خود جای داده است. برخورد زیبا و مودب حر ، زمانی که از امام حسین می خواست که او را قبول کند، برخورد مودبانه حضرت ابوالفضل علیه السلام در برخورد با بردارش که او را سیدی و‌مولای صدا می زد. و نیز برخورد بزرگوارنه حضرت زینب و ام البنین علیهم السلام با اینکه فرزندانشان شهید شده بودند اما همواره به یاد امام حسین علیه السلام بودند و نامی از فرزندانشان نمی بردند. 

بله و این چنین است که با ادب و بزرگواری می توان نامت را برای همیشه در تاریخ ثبت کرد.

 نظر دهید »

تاثیر لقمه حرام و حلال بر انسان

30 مهر 1399 توسط فرشته های کوچک من

هر عملی در این دنیا عکس العملی و هر کنشی، واکنشی در پی دارد که غذای انسان نیز در دایره این قاعده می باشد. 

غذایی که انسان میخورد علاوه بر جسم بر روی روح و عقل او هم اثر می گذارد. انسان اگر غذایی که از راه حلال کسب کرده بخورد میل او او به طاعت و عبادات خدوند و معنویات بیشتر می شود و بالعکس، اگر غذای حرام بخورد روح او‌ پژمرده می شود و میلش به کارهای خلاف و گناه بیشتر می شود. 

دقیقا مثل لشکریان ابن زیاد در عاشورا چون شکم هایشان از حرام پر شدن بود سخن امام حسین علیه السلام را که حق بود نمی شنیدند و تمایلشان به انحراف و گناه بیشتر بود.

__________

لمّا عَبَّأَ عُمَرُبنُ سَعدٍ أصحابَهُ لِمُحارَبَتِهِ علیه السلام و أحاطُوا بهِ مِن کُلِّ جانِبٍ حتّى جَعَلُوهُ فی مِثلِ الحَلْقَةِ فَخَرَجَ علیه السلام حتّى أتى الناسَ فَاستَنصَتَهُم فَأبَوا أن یُنصِتُوا حتّى قالَ لَهُم ـ : وَیلَکُم! ما علَیکُم أن تُنصِتوا إلَیَّ فَتَسمَعوا قَولی؟! و إنّما أدعُوکُم إلى سَبیلِ الرَّشادِ … و کُلُّکُم عاصٍ لِأمری غیرُ مُستَمِعٍ قَولی فقد مُلِئَت بُطونُکُم مِن الحَرامِ و طُبِعَ على قُلوبِکُم.
هنگامى که عمربن سعد سپاهیان خود را براى جنگ با ایشان آماده کرد و از هر سو آن حضرت را در محاصره گرفتند و امام علیه السلام به‌سوى دشمن بیرون آمد و آنها را به سکوت دعوت کرد، اما خاموش نشدند خطاب به آنها فرمود: واى بر شما! شما را چه زیان که به من گوش دهید و گفتار مرا که به راه راست فرا مى‌خوانم بشنوید … همه شما از من نافرمانى مى‌کنید و به سخنان من گوش نمى‌دهید؛ زیرا شکم‌هایتان از حرام پر شده و به دل‌هایتان مُهر [غفلت] خورده است.
 (بحارالأنوار، ج45)

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 22
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

به رسم عاشقی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ائمه معصوم علیه السلام
  • احادیث
  • بدون موضوع
  • به روز
  • دیدار محبوب
  • میلاد عشق
  • نگاه مثبت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

وبلاگ های من

  • کدبانوی خونه
  • به رسم عاشقی
  • خشت اول

آمار بازدید

  • باطن خراب پشت ظاهر زیبا
  • مادرهایی که پدر هم هستند...
  • عکس نوشته اربعین
  • ماه اردیبهشت که باشد عاشق می شوی 
  • مستاجر خدا
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس