به رسم عاشقی

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد .....
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

ترس از خدا 

​بارها شده است که شاید در گیرودار زندگی به جای ترس از خدا ، از غیر خدا ترسیده ایم. درصورتی که در شرایط درست باید با توکل و ایمان به خدا پیش رفت و نباید بخاطر ترس از غیر خدا دست به کارهای نادرست زد. درست در کربلا در صحنه عاشورا دیده شد که شخصی به نام شبث بن ربعی با آن که نامه برای امام حسین علیه السلام نوشته بود و او را به کوفه دعوت کرده بود اما در روز دهم محرم از ترس ابن زیاد دعوت و نامه خود را منکر شد و جنگ با امام حسین علیه السلام پرداخت. در صورتی که اگر در آن شرایط حساس و مهم به جای ترس از ابن زیاد از خداوند ترسیده بود این وقایع رخ نمی داد. پس آن چه مهم است این که باید فقط از خداوند ترسید و حتی به بها از دست دادن جان نباید دست از آرمان ها ی الهی خود کشید.

شرط اصلی دوستی با خدا

17 تیر 1397 توسط فرشته های کوچک من

انسان قلبش با خدا باشد، کافی است و عمل به دستورات او ضروررتی ندارد، آن چه اهمیت دارد، درون انسان است. این تصور برخی افراد است. آنان معتقدند برای چه حجاب داشته باشیم؟ چرا نماز بخوانیم؟ همین که دلمان با خدا است کافی می باشد. 

اما خداوند عمل به دستوراتش را شرط اصلی دوستی با خودش اعلام می کند، اگر کسی معشوقش را واقعا دوست داشته باشد در عمل نیز باید از او پیروی کند.

قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛  بگو (ای پیغمبر): اگر خدا را دوست می‌دارید مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست دارد و گناه شما را ببخشد، و خدا آمرزنده و مهربان است.۱

امام صادق علیه السلام می فرمایند: کسی که از فرمان خدا سرپیچی می کند، او را دوست ندارد.۲

—————————

۱: آل عمران/۳۱.

۲: امالی، شیخ صدوق، ص ۳۶۹.

 نظر دهید »

شخص با عفیف 

11 تیر 1397 توسط فرشته های کوچک من

هر چند وضع ظاهرش خیلی مناسب نبود اما دنبال بی بندوباری و دوست پسر بازی هم نبود، و اصلا به کسی نخ نمی داد؛ اما از زمانی که پایش را از خانه بیرون می گذاشت مدام به او پیشنهاد دوستی می دادند و متلک ها بود که پشت سر هم بر سر او آوار می شد. 

از وضع موجود خسته شده بود تصمیم گرفت پیش مشاور دانشگاه برود و موضوع را با او در میان بگذارد. مشاور بعد از شنیدن صحبت هایش با لبخندی ملیح این آیه از قرآن را برای او خواند: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ۚ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا.۱

مشاور گفت: اگر حجابت و وضع ظاهریت را بهتر کنی به عنوان شخص با عفیف شناخته می شوی و مورد آزار و اذیت قرار نمی گیری، و خداوند هم نسبت به گذشته تو آمرزنده و مهربان است.

—————————

۱: ای پیغمبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویشتن را به چادر فرو پوشند، که این کار برای اینکه آنها (به عفّت و حرّیت) شناخته شوند تا از تعرض و جسارت (هوس رانان) آزار نکشند بسیار نزدیکتر است و خدا (در حق خلق) بسیار آمرزنده و مهربان است. احزاب/۵۹

 نظر دهید »

وام به خدا

06 تیر 1397 توسط فرشته های کوچک من

مدت ها بود که داشت پس انداز می کرد تا بتواند لباسی را که خوشش آمده بود بخرد.

آخرین باری که پولش را حساب و کتاب می کرد درست اندازه همان لباس زیبا بود. تصمیم گرفته بود که فردا به بازار برود. 

همان روز خواهرش به خانه شان آمد گفت: قرار است فردا از طرف مدرسه به اردو بروند، ولی ناراحت بود چون دوست صمیمی اش که توان پرداخت هزینه سفر را نداشت، نمی خواست به اردو برود.

از خواهرش مقدار هزینه سفر را که پرسید دقیقا اندازه همان پول پس اندازش بود. 

با خودش گفت: پول را می دهم به دوست خواهرم تا اردو برود و من از دوباره پس انداز میکنم. پول را به خواهرش داد و از او خواست به دوستش هدیه بدهد و از او بخواهد در اردو او را همراهی کند. 

چند روزی از این ماجرا گذشته بود که گوشی تلفنش به صدا درآمد. بعد از پاسخگویی خیلی خوشحال بود او در مسابقه کتابخوانی مسجدشان نفر اول شده بود و جایزه اش تقریبا دوبرابر پولی بود که به دوست خواهرش داده بود. 

یکدفعه یادش به این آیه افتاد:

    «مَنْ ذَالَّذی یُقرِضُ الله قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ اَضْعافاً کَثیرَةً؛ کیست که خدا را وام (قرض الحسنه) دهد و خدا بر او به چندین برابر بیفزاید.»

سوره بقره آیه 245

 نظر دهید »

سیر تا پیاز اسرار زندگی 

05 تیر 1397 توسط فرشته های کوچک من

سیر تا پیاز اسرار و ناراحتی های زندگی زناشویی اش را برای دوستش تعریف کرده بود،  چون خیلی با هم صمیمی بودند و به یکدیگر اعتماد کامل داشتند. 

یک روز بر سر مسئله ای از دست هم ناراحت شده بودند، و الان مدت یک ماه بود که دیگر با هم قهر بودند؛ و در دل کینه ی هم را پرورش می دادند. 

خیلی ناراحت بود اگر دوستش برود و اسرار فاش کرده ی زندگی خصوصیش را به شوهرش یا خانواده شوهرش بگوید چه می شود؟!

حتی فکرش اعصابش را بهم می ریخت.

امام صادق علیه السلام در این باره اصحاب خود را چنین نصیحت کرده است: «وَ لا تُطلِع صَدیقِکَ مِنْ سرّکِ الاّ مالَوا اَطَلْعُ علیه عَدوّکَ لَمْ یضُّرْکَ فَانَّ الصّدیقَ رُبَّما کانَ عدوّکَ؛ دوست خود را از اسرارت آگاه مکن، مگر آن سرّی که اگر فرضاً دشمنت بداند، به تو زیان نمی رسد؛ زیرا دوست کنونی ممکن است روزی دشمن تو گردد».

وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۵۰۲٫

 نظر دهید »

فوتبال ایران اسپانیا رو دیدی؟

01 تیر 1397 توسط فرشته های کوچک من

یه ایرانی میتونی پیداکنی بگه چون اسپانیا قهرمان جهانه و بهترین و با کیفیت ترین بازیکنهای دنیا رو داره من طرفدارشم؟

چون بازیکن های محبوب رئال و بارسلون تو اسپانیا بازی میکنن تشویقش میکنم و دوست دارم ایران رو ببره؟

محاله یه ایرانی پیدا کنی اینطوری بگه

حتی طرفدار معمولی هم نمیتونی پیدا کنی، همه متعصبانه و غیرتمندانه طرفدار ایران بودن، بعضی جاهای بازی داد می زدن، حرص میخوردن و رگ گردنشون میزد بیرون، اصلا غیرت و تعصب رو می شد تو همه مردم دید

? ولی الان میخوام یه واقعیتی رو بهت بگم

خیلی وقت ها بوده تیم ایران با یه تیم خارجی بازی کرده ولی تو و خیلیای دیگه چون تیم خارجی قوی تر بود طرفدارش بودید

حمایتش کردید، تشویقش کردید، وقتی به ایران گل زد پریدید بالا

وقتی ایران حذف شد اصلا عین خیالتون هم نبود ? 

میدونی کجا رو میگم؟

یکی دوبار نبوده، خیلی اتفاق افتاده براهممون

? مثلا وقتی تیم تولید کنندگان پارچه و لباس ایرانی با تیم تولید کنندگان ترکیه باهم رقابت داشتن، و هر کدوم که ازش بیشتر خرید می شد برنده می شد و تو رفتی جنس تُرک خریدی چون کیفیتش بهتر بود

و این باعث شد کارگاه ها و کارخانجات تولیدی ایران از گردونه رقابت حذف شدند، تعطیل شدن و اعضای تیم ملی تولیدگنندگان که پدران، برادران و مادران خودمون بودن بیکار و ورشکسته شدن

ما در خریدهامون متعصبانه برخورد نکردیم

الان بحث هایی که تو هر محفل و مجلسی هست اینه که تیم ملی فوتبال ایران چقدر قوی شده و درسطح قهرمانان جهان بازی میکنه، میدونی چرا؟ چون ازش حمایت شد همه جوره

✅ دوست عزیز بسیاری از تولید کنندگان داخلی کیفیت محصولاتشون با برخی محصولات خارجی واقعا برابری میکنه، فقط به حمایت من و تو نیاز دارن

ما نمیگیم همه خرید های خونت رو ایرانی بخر نه

ولی اون محصولاتی که کیفیتش با مشابه خارجی برابری میکنه و یا فاصله کمی داره رو متعصبانه برو بگرد، پیدا کن و بخر و به دیگران معرفی کن

روی تیم ملی تولیدکننده کشور خودمون غیرت و تعصب داشته باشیم

✍ حسین دارابی

#حمایت_از_کالای_ایرانی

 نظر دهید »

هدیه ی تولد 

29 خرداد 1397 توسط فرشته های کوچک من

علی از وقتی که زندگی مشترک تشکیل داده بود، روز به روز از زندگیش بیشتر راضی بود. الهام نیز از این که همسر خوبی مثل علی نصیبش شده است، خیلی خوشحال بود. علی از وقتی که از سرکار می آمد تمام خستگی هایش را پشت در می گذاشت و با لب های خندان وارد منزل می شد. آن روز وقتی وارد خانه شد شاخه گل و هدیه ای نیز در دست داشت. الهام که خیلی خوشحال شده بود علی روز تولدش را فراموش نکرده است، با سلام و خوش آمدگویی همسرش را به داخل خانه دعوت کرد. هدیه الهام یک گوشی لمسی بود چیزی که مدت ها انتظارش را می کشید. از فردای آن روز الهام خودش را خیلی درگیر گوشی کرده بود و می خواست یکدفعه از همه ی شبکه های اجتماعی سردربیاورد. رفته رفته غرق در فضای مجازی شد و هر چه علی آقا نیز به او گوشزد می کرد، توجهی نداشت. 

الهام که دختر ساده باور بود سریع گول افراد و اخبار کاذب را در شبکه های اجتماعی می خورد و این باعث شده بود حتی عکس ها ی شخصی و خانوادگیش را در پیجش منتشر کند. آن زندگی ساده و پرمهر و عشق حالا شده بود پر از خیانت و بی مهری .

 علی که دید دیگر با این وضع موجود نمی تواند کنار بیاید تصمیم به طلاق الهام گرفت. الهام ابتدا مسئله ی طلاق را به شوخی گرفته بود اما بعد از مدتی که احضاریه دادگاه را دید؛ تازه متوجه شد که همه چیز واقعی است. می خواست به علی بگوید که اشتباه کرده است اما دوستان مجازیش که داستان طلاقش را شنیدند او را تشویق به طلاق کردند، حتی یکی از دوست های مجازیش قول داد که با او ازدواج کند و چه وعده و وعیدهایی به الهام داد. 

بلاخره مهر طلاق روی پیشانی علی و الهام خورد و آن ها از هم جدا شدند. علی به دنبال زندگی جدیدش رفت اما الهام ماند و سرکوفت های پدر و مادرش و وعده های کاذبی که افراد دروغین مجازی به او داده بودند. او روز به روز بیشتر احساس تنهایی و افسردگی می کرد حتی فضای مجازی نیز دیگر نمی توانست خلأ عاطفی او را پر کند. وقتی یادش به زندگی خوب و عاشقانه ی حقیقی دونفره شان می افتاد گلویش پر از بغض می شد. اما او زندگی در فضای مجازی کاذب را به زندگی حقیقی عاشقانه اش ترجیح داده بود. و این گونه آتش اشتباهش برای همیشه دامنش را گرفته بود. 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 17
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

به رسم عاشقی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ائمه معصوم علیه السلام
  • احادیث
  • بدون موضوع
  • به روز
  • دیدار محبوب
  • میلاد عشق
  • نگاه مثبت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

وبلاگ های من

  • کدبانوی خونه
  • به رسم عاشقی
  • خشت اول

آمار بازدید

  • شرط اصلی دوستی با خدا
  • باطن خراب پشت ظاهر زیبا
  • مادرهایی که پدر هم هستند...
  • عکس نوشته اربعین
  • ماه اردیبهشت که باشد عاشق می شوی 
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس