مادرشیرده و روزه
مینا یک سالی بود که خداوند دامنش را به یمن دختر نازی سبز کرده بود. ماه رمضان نزدیک بود، مینا تصمیم گرفته بود که امسال روزه اش را بگیرد. وقتی که این تصمیمش را با خانواده و دوستان درمیان گذاشت شدیداً مورد سرزنش قرار گرفت؛ که بچه ات الان کوچک است، شیر می خورد روزه بر تو واجب نیست. هر چه می گفت: که دخترم غذا هم میخورد فقط شیرخوار که نیست، اما هیچ کس گوشش به این حرف ها بدهکار نبود.
اصلا انگار در میانشان به اشتباه جا افتاده بود مادر تا دو سالی که بچه شیر می دهد نباید روزه بگیرد. دیگر کاری نداشتن که شاید مادر توان گرفتن روزه را دارد. مینا برای این که بهتر حرفش را قبول کنند از مرجع تقلیدش این سوال را پرسید. وقتی داشت جواب را برای خانواده بیان می کرد که مادرشیرده وقتی توان روزه گرفتن دارد و اگر برای بچه اش ضرری ندارد وشیرش کم نمی شود باید روزه بگیرد. خانواده باز هم مخالفت می کردند. ماه رمضان رسید مینا با توکل و استمداد از خداوند روزه هایش را می گرفت. و توجهی به غرغر کردن اطرافیانش نداشت خداوند به او توفیق داد و روزه اش را در تمام ماه گرفت. در روز عید فطر در جمع خانواده از آنان خواست که نظر و دیدشان را نسبت به این مسئله تغییر بدهند این که صرفا مادر چون شیر می دهد نباید روزه بگیرد این اشتباه هست. مادر شیرده اگر روزه گرفتن برایش ضرر ندارد و نیز باعث ناراحتی بچه وکمی شیرش نمی شود باید روزه بگیرد.