وام به خدا
06 تیر 1397 توسط فرشته های کوچک من
مدت ها بود که داشت پس انداز می کرد تا بتواند لباسی را که خوشش آمده بود بخرد. آخرین باری که پولش را حساب و کتاب می کرد درست اندازه همان لباس زیبا بود. تصمیم گرفته بود که فردا به بازار برود. همان روز خواهرش به خانه شان آمد گفت: قرار است فردا از طرف… بیشتر »